معنی زارع و کشاورز

حل جدول

زارع و کشاورز

کدیور

اکار

کشت گر

برزگر

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

کشاورز

زارع، دهقان، برزگر،
[قدیمی] محل زراعت، مزرعه: در کشاورز دین پیغمبر / این فرومایگان خس‌وخارند (ناصرخسرو: ۴۷۳)،


زارع

زراعت‌کننده، کشت‌کار، کشاورز، برزگر،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

زارع

کشاورز

لغت نامه دهخدا

زارع

زارع. [رِ] (اِخ) نام سگی است و بدین مناسبت سگان را اولاد زارع نامند. (از تاج العروس) (اقرب الموارد).

زارع. [رِ] (ع ص) نعت فاعلی از زرع.برزگر. (دهار). زراعت کننده. (آنندراج):
خود گرفتم به حکم صاحب شرع
زارع غاصب است مالک زرع.
دهخدا (دیوان ص 109).

زارع. [رِ] (اِخ) لقب ابوزرعه رازی، حافظ مشهور است. (از تاج العروس).

فرهنگ فارسی هوشیار

زارع

کشتکار، کشاورز، برزگر

کلمات بیگانه به فارسی

زارع

کشاورز

فرهنگ معین

زارع

(رِ) [ع.] (اِفا.) کشاورز.

مترادف و متضاد زبان فارسی

زارع

برزگر، برزیگر، حارث، دهقان، زراعت‌پیشه، فلاح، کشاورز، کشتکار، کشتگر

معادل ابجد

زارع و کشاورز

818

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری